آخرین اشعار

باغ آتش

به نام روز عید از جنس باغ آتش به بر کردی
غریب و عاشق نادیده را نادیده تر کردی

چه دریا سوده بودی در نگاه خویش کز هیچم
سزاوار تلاطم ساختی، کوه گهر کردی

دل تبگین ما را کز زمستان درد می پیمود
به زخم تازه ای منظور خوان گل شکر کردی

چه آتش ریختی به بام رویاهای رنگینت
که کفتر خانه ی دیوانه را زیر و زبر کردی

چو روز دستیابی‌ها و کامت شد، فراخواندی
چو هنگام مراد من به پیش آمد، سفر کردی

شناسنامه