آخرین اشعار

اگر به چنگ بیارم صلاح رایت‌ را

اگر به چنگ بیارم صلاح رایت‌ را
جدا کنم به‌ یکی کارد گونه‌هایت را

تو را بگویم در خونِ خود بغلت و برقص
به من مبند آغوشِ جهان گشایت را

تو نُچ بگویی و لب‌هات را ببندم من
به حال غنچه فراهم کنم صدایت را

برای این‌ که ز پیشم به هیچ جا نروی
به دست خویش کنم قطعه قطعه پایت را

یکایک از مژِگان تو می‌کنم آن‌قدر
مگر خراب کنم سایه‌ی همایت را

ز دیده چشم تو را کَنده در دهان ببرم
فرو خورم تو و ناز تو و ادایت را

تن تو را، پس بنزین زده بسوزانم
جلو بیارم تاریخ انقضایت را

دوباره روز دگر، عشق دیگر، آهِ دگر
که پُر کنم به یکی‌ یارِ تازه جایت را

شناسنامه