اگر به چنگ بیارم صلاح رایت را
جدا کنم به یکی کارد گونههایت را
تو را بگویم در خونِ خود بغلت و برقص
به من مبند آغوشِ جهان گشایت را
تو نُچ بگویی و لبهات را ببندم من
به حال غنچه فراهم کنم صدایت را
برای این که ز پیشم به هیچ جا نروی
به دست خویش کنم قطعه قطعه پایت را
یکایک از مژِگان تو میکنم آنقدر
مگر خراب کنم سایهی همایت را
ز دیده چشم تو را کَنده در دهان ببرم
فرو خورم تو و ناز تو و ادایت را
تن تو را، پس بنزین زده بسوزانم
جلو بیارم تاریخ انقضایت را
دوباره روز دگر، عشق دیگر، آهِ دگر
که پُر کنم به یکی یارِ تازه جایت را