آخرین اشعار

شراب زندگی

رها کردی مرا با تلخیِ چایی که نوشیدی
میان سکر سنگین غزل هایی که نوشیدی

مرا در خود فرو برده است، تا اعماق بی خوابی
فقط یک جرعه از این آب دریایی که نوشیدی

بجای شیر، نوشانده است مادر عشق در کامت
حلالت باد شور نیمه شبهایی که نوشیدی

بنای مسجدی، میخانه ای بوده است در واقع
سلامت باد یارت، باده هر جایی که نوشیدی

دل سنگ مرا هم مست خواهد کرد بعد از مرگ
شراب زندگی در جام مینایی که نوشیدی

تو را گفتم ننوشی هرکجا رفتی بدون من من
بدون من ولی هر بار می آیی که نوشیدی

شناسنامه