تیغ استعمار ما را از وسط دو نیم کرد
اصفهان و کابل و کولاب را تقسیم کرد
زیر نام دین، روی دست مان شمشیر ماند
اختلاف مذهبی را بیش تر تعمیم کرد
از پس دیوارها گفتم من وتو؛ ما ستیم
مشت هایی را نثارم بهر این تصمیم کرد
مرزها بین من و تو شعله های آتش اند
این وسط ما سوختیم و قصه ابراهیم کرد
ای رفیق کهنه، ما اصلاً خراسانی ستیم!
خانه ویران باد؛ ما را هرکسی تقسیم کرد!