به ذهن ابر که آمد خیال باریدن
نکرد از خودش اصلاً سوال باریدن
نگفت شنبه و یکشنبه و دوشنبه و داشت
همیشه ریگی در کفش، سال باریدن
نماند جنگل و دریا و کوه و دشت که هست
تمام هستی ما احتمال باریدن
اگر نه ابر… چرا تکه تکهایم پس از
به هم رسیدنمان در کمال باریدن؟
من ابر هستم با اسم مستعار غزل
به جستجوی مکان و مجال باریدن
به گوشهای متمرکز نشستهام که چطور
به واژهها بدهم انتقال باریدن
رسید گریه و طوری گرفت بغضم را
که شد گرفته به آن گریه، حال باریدن