آخرین اشعار

آرام

تا یافتم خود را کنارت، دیدمت آرام…
لبخند شد سرتاسرت، خندیدمت آرام

ریشه دواندی در تنم مانند ماری، بعد
مثل طنابی بر گلو پیچیدمت آرام

لب بر زبان و گردنت، دستی به موهایت
بوسیدمت بوسیدمت بوسیدمت آرام

من، ابر، تو، طیاره‌ای که آمدی، رفتی!
در دشت تنهایی خود باریدمت آرام

زنبور گشتم، ای تنت عطر و عسل، وقتی
بر ماجرای تلخ خود پاشیدمت آرام

از زندگی لبریز شد هر روز من با تو
شب‌های مست من شدی، خوابیدمت آرام…

شناسنامه