فیلم «رابعه بلخی»
لینک کوتاه: https://kabulestan.com//?p=11462

فیلم «رابعه بلخی»

معرفی فیلم

فیلم «رابعه بلخی»، ساخته سال 1974 میلادی به کارگردانی عبدالله خلیق علیل، داوود فارانی و محمد نذیر، داستانی عاشقانه و تراژیک را روایت می‌کند که از زندگی واقعی رابعه بنت کعب قزداری الهام گرفته شده است. این فیلم، که از نخستین آثار برجسته سینمای افغانستان به شمار می‌رود، داستان عشق ممنوعه، مقاومت در برابر محدودیت‌های اجتماعی و مبارزه با سرنوشت را به تصویر می‌کشد.

داستان فیلم

داستان فیلم در قرن چهارم هجری و در دوران حکومت سامانیان در شهر بلخ آغاز می‌شود. رابعه، دختر زیبا و باهوش کعب قزداری، در خانواده‌ای ثروتمند و بانفوذ زندگی می‌کند. او علاوه بر زیبایی خیره‌کننده، به دلیل استعداد در شعر و ادب مشهور است. رابعه از همان دوران کودکی علاقهٔ ویژه‌ای به شعر و ادبیات دارد و اشعارش به سرعت در میان مردم شهر مشهور می‌شود.

رابعه در خانه‌ای زندگی می‌کند که پر از تجمل و شکوه است. پدرش، کعب قزداری، یکی از مقامات عالی‌رتبه دربار سامانیان است و برادرش، حارث، نیز به عنوان یک جنگاور و سیاستمدار قدرتمند شناخته می‌شود. با این حال، زندگی اشرافی رابعه به دلیل قواعد سخت‌گیرانه خانواده و محدودیت‌های اجتماعی، همواره در سایهٔ فشار و کنترل قرار دارد.

 

دیدار با بکتاش

در یکی از روزها، رابعه با بکتاش، غلامی در خدمت برادرش، آشنا می‌شود. بکتاش جوانی شجاع و باهوش است که علاوه بر وفاداری به حارث، به دلیل رفتار مؤدبانه و شخصیت قوی‌اش در میان دیگران مورد احترام است. برخورد اولیهٔ رابعه و بکتاش کوتاه است، اما این دیدار نخستین جرقه‌های عشقی بزرگ را در قلب هر دو روشن می‌کند.

با گذشت زمان، رابعه و بکتاش بیشتر با یکدیگر آشنا می‌شوند. گفت‌وگوهای آن‌ها عمیق‌تر می‌شود و عشق میان این دو شخصیت به تدریج شکوفا می‌گردد. با این حال، این عشق در دنیایی که تفاوت‌های طبقاتی و اجتماعی حاکم است، غیرممکن به نظر می‌رسد. رابعه، دختر اشراف‌زاده‌ای است که انتظار می‌رود با مردی هم‌طبقه و هم‌شأن خود ازدواج کند، در حالی که بکتاش تنها یک غلام است.

 

آغاز مشکلات
رابطهٔ مخفیانه رابعه و بکتاش دوام زیادی نمی‌آورد و حارث، برادر رابعه، از این رابطه آگاه می‌شود. حارث که فردی سخت‌گیر و محافظه‌کار است، این عشق را لکه‌ای بر آبروی خانواده می‌داند و شدیداً به رابعه هشدار می‌دهد که از بکتاش دوری کند. اما عشق رابعه و بکتاش آن‌قدر عمیق است که هیچ تهدیدی نمی‌تواند آن‌ها را از یکدیگر جدا کند.

در یکی از صحنه‌های کلیدی فیلم، رابعه اشعاری عاشقانه می‌سراید که به وضوح احساسات او نسبت به بکتاش را نشان می‌دهد. این اشعار که سرشار از عشق، شور و اعتراض به نابرابری‌های اجتماعی است، به گوش حارث می‌رسد و خشم او را برمی‌انگیزد. حارث تصمیم می‌گیرد تا با جدایی اجباری میان رابعه و بکتاش، به این ماجرا پایان دهد.

 

تنبیه و تراژدی

حارث که احساس می‌کند شرافت خانواده‌اش در خطر است، بکتاش را به زندان می‌اندازد و او را به شدت شکنجه می‌دهد. در همین حال، رابعه نیز در خانه زندانی می‌شود و از هر گونه ارتباط با دنیای بیرون محروم می‌گردد. این جدایی برای هر دو شخصیت اصلی فیلم عذاب‌آور است و هر یک از آن‌ها در تنهایی خود با غم و اندوه دست و پنجه نرم می‌کند.

رابعه که نمی‌تواند عشق خود را به بکتاش انکار کند، تصمیم می‌گیرد تا از راه اشعارش به مبارزه با سرنوشت بپردازد. او در اشعارش عشق خود را به بکتاش ستایش می‌کند و به طور ضمنی به ظلم و نابرابری‌هایی که او و بکتاش را از یکدیگر جدا کرده است، اعتراض می‌کند. این اشعار در میان مردم شهر پخش می‌شود و به نوعی صدای اعتراض رابعه را به گوش جامعه می‌رساند.

با این حال، خشم حارث به اوج خود می‌رسد و او تصمیم می‌گیرد تا با اقدامی سخت‌گیرانه به این ماجرا پایان دهد. او دستور می‌دهد که رابعه را مجازات کنند. در یکی از غم‌انگیزترین صحنه‌های فیلم، رابعه به دستور برادرش در حمامی زندانی می‌شود و رگ‌های دستش بریده می‌شود.

 

پایان تراژیک

رابعه در حالی که در حمام و در خون خود غوطه‌ور است، آخرین اشعارش را روی دیوارهای حمام می‌نویسد. این اشعار، که سرشار از عشق، درد و اعتراض به ظلم است، به عنوان آخرین یادگارهای او باقی می‌ماند. بکتاش نیز که از سرنوشت رابعه باخبر می‌شود، در سوگ عشق از دست‌رفته خود فرو می‌رود و به زندگی‌اش پایان می‌دهد.

 

پیام فیلم

فیلم «رابعه بلخی» با روایت این داستان تراژیک، به مسائلی چون عشق ممنوعه، محدودیت‌های اجتماعی، نابرابری طبقاتی و ظلم خانوادگی می‌پردازد. این فیلم نه تنها زندگی رابعه بلخی را به تصویر می‌کشد، بلکه تصویری از جامعهٔ آن دوران ارائه می‌دهد که در آن عشق و آزادی زنان اغلب قربانی سنت‌ها و محدودیت‌های اجتماعی می‌شد.

این اثر سینمایی، با بازی‌های تأثیرگذار و صحنه‌پردازی‌های زیبا، یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخی افغانستان به شمار می‌رود و داستان آن تا امروز در میان دوستداران سینما و ادبیات باقی مانده است.