فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشدۀ کاربردی در افغانستان
جای سخنی نیست که زبان فارسی که زبان فرهنگی پرمایه و پرافتخاری است، حضور چشمگیری در همۀ زبانهای پیرامون خود دارد؛ چنانکه اگر در برخی از این زبانها، واژههای فارسی و فارسیشده را بیرون بکشند، یا تقریبا از آن زبانها چیزی نمیماند یاد دامنۀ واژگانی آنها چندان تنگ میشود که حتی گویندگان آنها نیز نمیتوانند سخن یکدیگر را دریابند؛ مثلاً زبان اردو که سومین زبان جهان است، چندان واژههای فارسی و فارسیشده دارد که گفتهاند فارسی، مادرخواندۀ اردو است.
کشوری که امروزه در سراسر جهان به نام افغانستان شاخته است، بخشی از سرزمین پهناوری است که زبان فارسی/ دری بالندگیاش را در آنجا آغاز کرد و از آنجا رفتهرفته به سرزمینهای غربی ایران گسترش یافت. این زبان که همچنان در افغانستان رگهایی پرخون و دلی تپنده دارد، بخش بسیار مهم از هویت ملی مردم این کشور و دارای گنجینۀ گرانمایه و ارجمندی از میراث فرهنگی همۀ مردمانی است که به آن میاندیشند، سخن میگویند و مینویسند.
هدف نویسندگان از تألیف این کتاب موارد ذیل بوده است:
الف) افزودن به گنجینۀ واژگانی زبان فارسی؛ ب) کمککردن به همگون شدن فرهنگهای فارسی ایران و افغانستان؛ ج) یاریدادن به فارسیپژوهان زبانساز؛ د) تقویت پیوندهای فرهنگی میان دو کشور ایران و افغانستان.
در تألیف این کتاب چهار دسته از واژگان در نظر داشته شده است:
1. واژههایی فارسی که در روزگاران کهن کاربرد داشتند که این واژگان در ایران فراموش شدهاند؛ ولی در افغانستان همچنان زندهاند و کاربرد روزانه دارند.
2. واژههایی که در ایران و افغانستان کاربرد دارند؛ ولی معنی آنها در هر یک از این دو کشور متفاوت است.
3. واژههای فارسی که تنها در افغانستان کاربرد دارند و در ایران ناشناختهاند.
4. واژههایی که از زبانهای دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند؛ اما هیچ حضوری در فارسی ایران ندارند.