معرفی کتاب «چار دیواری»
کتاب چاردیواری نوشتۀ محجوبه هروی است. ادبیات مثل هر پدیده دیگر اجتماعی در افغانستان از آسیبهای چند دهه جنگ و ناآرامی برکنار نبوده است. نبودن ثبات در جامعه سبب شده است صنعت نشر و چاپ به شیوه اصولی پا نگیرد و آثار شاعران و نویسندگان چنان که باید و شاید اقبال انتشار نیابند و به دست مخاطبانش نرسند. از طرفی همین اوضاع بر صنعت رسانه نیز حاکم بوده و آن جاده دیگر ارتباطی نیز مسدود یا پر از مشقت بوده است.
درباره کتاب «چار دیواری»
وقتی سخن از شعر زن و ادبیات زنانه به میان میآید، ناخودآگاه برای لحظهای سکوت میکنیم. چرا که زن در هیچ جای تاریخ جایگاه آنچنانی که باید میداشت، ندارد و همچنان مظلوم باقیمانده است. ادبیات فارسی دامنه گستردهای را در طول قرون متمادی هموار کرده و شاعران و نویسندگان مختلفی را از طیفهای مختلف در بطن و دامان خویش پرورده است؛ اما در این میان این زن است که همواره در پس پرده ابهام باقیمانده و با القاب مختلفی عرضاندام کرده است. در بسیاری از موارد حتی زیستن در پرده ابهام هم برایش میسر نبوده است. وقتی تاریخ را ورق بزنیم، با زنان مستعدی مواجه میشویم که قد برافراشتند و با تمام محدودیتهای خانوادگی و اجتماعی حتی با نام مستعار به سرودن شعر پرداختند و در بسیاری موارد حتی نام مستعار نیز از آنها گرفته شده است. جایگاه زنان در طول تاریخ ادبیات کمرنگ بوده، فضا برای بیان اندیشهها و تواناییهای فکری زنان آماده نشده و همواره در تنگنا زیستهاند. به همین دلایل وقتی بخواهیم تاریخ را ببینیم، تعداد شاعران زن در این جغرافیا را به تعداد انگشتان یکدست هم نمییابیم.
وقتی لایههای تاریخ را شکاف بدهیم، حتی در یک برهه از زمان به این موضوع مواجه نمیشویم که زنانی بر خواسته از این محیط، از عشق، دوستی و لذایذ زندگی سخنی بر زبان آورده و حتی دغدغههای درونیشان را بدون سانسور و هراس در تن کلمات ریخته باشند. او همچنان تاریخ کم شاهد این است که زنی شاعر، تمام مرزها، قوانین و سنتهای حاکم بر جامعه را شکسته باشد و بدون آسانسور، از خواستهها و دغدغههای یک زن بهصورت عریان سخن بر زبان آورده باشد. در این سرزمین هنوز هم که هنوز است، شاعر بانویی از این طیف به سخن نیامده است که عصیانگرانه و پرخاشگرایانه بر همه ابعاد زندگی آمیخته با ظلم و خشونتی که علیه او صورتگرفته و میگیرد، بتازد و بدون سانسور فریاد بزند. از طراوت و شادمانی سخن بگوید. امیدوار به جامعه، آینده و حتی روزگارش باشد. اگر از واقعیت نگذریم، شعر زن نیز مانند خودش، قربانی عقاید سنتی حاکم بر فضای جامعه، اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روزگار شده است. شعر زنان آنطوری که میبایست به رشد و بالندگی و جایگاهی برسد، متأسفانه نرسیده است. اما با تمام این محدودیتها و رنجها بازهم ادبیات و شعر پارسی در میان زنان سابقه هزارساله دارد و از قرن چهارم رد پایی از زنان دیده میشود. رابعه بلخی نخستین نماد پایداری در این راه دانسته میشود و نماینده زنان شاعر و قلمبهدست آن روزگار است. درد و رنج زنان را از همان اوان در برگهای تاریخ میتوان دید.