شاعر «مرز هشتم» را پیشکشِ کسانی کرده است که مجبور به مهاجرت شدهاند و در راه رسیدن به زندگیِ بهتر، جانشان را از دست دادهاند. همان کسانی که قهرمانان بینام و نشان دوران ما هستند. شاید این کتاب بر هیچ یک از خداوندگاران رنج و درد که آدمیان را از خانه و کاشانهشان میرانند اثری نگذارد. بعید است حتی آن را بخوانند. اما امید من این است که ما آدمیان، شهروندان عادی جهان، بتوانیم با راوی این شعر همدلی کنیم. و نیز امید دارم همهی آنان که قصهای دارند، توان بازگفتن قصه خود را پیدا کنند. چه کسی بهتر از ما قصه ما را خواهد گفت؟ هیچکس!