این یک حقیقت است که ادبیات پابهپای تحولات اجتماعی پیش میرود و نسبت به رویدادها و ناهنجاریهای هر عصر واکنش نشان میدهد. «بیا تفنگ را فراموش کنیم» مجموعه شعر ضد جنگ افغانستان، کتابی است که دشورایها و تلخکامیهای ناشی از جنگ و تفنگ را در افغانستان روایت کرده است. در این کتاب سرودههای ۵۱ شاعر معاصر افغانستانی در قالبهای غزل، سپید، غزلمثنوی و رباعی جمعآوری و در سال ۱۳۹۱ در ۲۵۸ صفحه توسط انتشارات میم در کابل منتشر شده است.
«محمود جعفری» از شاعران پیشکسوت افغانستان که این مجموعه را گردآوری کرده است، در مقدمهی این کتاب چنین گفته است: «جای شکی نیست که شعر از سرچشمهی هنر و زیبایی آب مینوشد و تأثیر فوقالعادهای بر روان آدمی دارد. از این رو، امروزه به عنوان ابزاری برای پزشکی و طبابت استفاده میگردد. در شرایط فعلی که جنگ از یکسو مشغله شده و از سوی دیگر صلح مانند آب و نان، نیاز اولیه جامعه محسوب میگردد، شعر نیز دور از حادثه نمیایستد.»
«بیا تفنگ را فراموش کنیم» نامی با مسما برای این مجموعه است و در تمام سطرهای این کتاب دیده میشود که شاعران معاصر افغانستانی، رنجها و تلخکامیهای یک نسل را در حمایت از صلح فریاد کشیدهاند و از دردهایی که جنگ و تفنگ بر مردم افغانستان تحمیل کرده است، شکایت میکنند. نسلی که چهل سال است در جنگ و مهاجرت و آوارگی زندگی میکند و حتی تولد فرزندانشان با فیر گلوله تجلیل شده است.
«بیا تفنگ را فراموش کنیم» به رغم اینکه رسالتمندی شاعر افغانستانی را در قبال جامعه نشان میدهد، بخشی از تاریخ یک نسل را به تصویر کشیده است. در این مجموعه شاعران معاصر، با بیزاری از جنگ و تفنگ و شکوه از دشواریهای موجود در افغانستان، با هنر و ادبیات صلح را فریاد کشیدهاند و تلاش کردهاند تا روایتگر تاریخِ افغانستان در مسیر رسیدن به صلح باشند.