هر چند نجیب الله توروایانا به عنوان مورخ در کشور شهرت دارد زیرا نام او روی چند جلد کتاب تاریخی نقش بسته است، حقیقت این است که سهم اصلی و برجسته او در داستان نویسی می باشد. او از پیشروان داستان کوتاه در افغانستان است. او در این عرصه تنها فضل تقدم ندارد، بلکه در تثبیت و هویت آن نیز سهم دارد. توروایانا در داستان نویسی، از لحاظ ساختار، درون مایه و زبان، شیوه ای برپا نموده که خاص خود او و تا هنوز بی بدیل است. او زبان شاعرانه، آهنگین و روان را در داستان پردازی به کار می بست که خواندن داستان را لذت بخش می نمود. توروایانا تاریخ را وارد داستان کوتاه کرد. او چند داستان کوتاه ماندگار در این نوع خلق نموده که از لحاظ هنری برجسته و از گزند روزگار و سیاست زدگی برکنارند. او با آفرینش این داستان ها گذشته را صرفا شرح نمی دهد، بلکه خلق می نماید. توروایانا گذشته، رویدادها و شخصیت های تاریخی را بازآفرینی می کند که یک پا در تاریخ و پای دیگر در جهان داستان دارند. او در این داستان ها نه یک مورخ و گزارشگر، بل آفرینشگر با مهارتی است که از مصالح کارش به نیکویی آگاه می باشد. این داستان ها، به ویژه «اوشاس»، «مرگ محمود»، «فرزند رویگر» و «آخرین خوارزمشاه» تا هنوز خواندنی و لذت بخش اند. او مسلما یکی از استادان داستان کوتاه در کشور است.