«واپس مانده» اولین رمان سمیه کابلی است. از دختران نسل دوم مهاجر افغانستانی که در انجمنهای ادبی افغانستانیهای مقیم ایران نوشتن را یاد گرفت و پیشرفت کرد و حالا نخستین رمانش را منتشر کرده. کتاب واپسمانده بسیاری از عناصر جهان مهاجران افغانستانی (ازدواجهای سنتی، عبور غیرقانونی از مرزها، فرهنگی مهاجرتی جاری در خانوادهها و…) را در خود دارد. قصه از یک روز عادی برای ماری در کابل شروع میشود. جایی که به سفارش پدرکلانش (پدربزرگش) دارد میرود به سراغ یک تابوتفروش تا برایش یک شغل پیدا کند.
نه، ماری تابوتسازی و کار با چوب بلد نیست. صاحب تابوتفروشی که میداند او زبان آلمانی بلد است، وصلش میکند به یک صاحب هتل در کابل. صاحب هتلی که یک مترجم ۲۴ ساعته برای همراهی یکی از مهمانانش میخواهد. ما خیلی سریع و از طریق فلاشبکها با گذشتهی ماری آشنا میشویم. دختر جوانی که همراه مادر و برادر کوچکش از ایران گذشتهاند و خود را به استانبول رساندهاند تا از آنجا به یونان بروند و بالاخره در یکی از کشورهای اروپایی سروسامان پیدا کنند. عمهاش هم همین مسیر را طی کرده و حالا در آلمان است.
عمهای که پسرش را سالها پیش به نام ماری زده و حالا از ماری میخواهد که به آنها بپویندد تا با پسرش زندگیشان را شروع کنند. اما در استانبول همهچیز بر وفق مراد پیش نرفته. در شب عبور قاچاق از دریای مدیترانه مادر و برادرش سوار یک قایق دیگر میشوند و او نمیتواند سوار شود. قایق میرود و هیچ نام و نشانی از مادر و برادرش یافت نمیشود. او سه سال در ترکیه میماند. به انتظار اینکه شاید دریای مدیترانه مادر و برادر کوچکش را به او پس بدهد. در استانبول مشغول به کار میشود.
تصمیم میگیرد پول دربیاورد تا شیربهایی را که عمهاش پرداخت کرده برگرداند. سرانجام با تماس پدربزرگش میپذیرد که مادر و برادرش دیگر نیستند و به کابل برمیگردد. حالا در کابل مترجم ۲۴ ساعتهی یک بانوی آلمانی شده است. بانویی که شخصیتی رمزآلود دارد و ربطش با صاحب هتل هم چندان واضح نیست و همین تعلیق داستان است.
این که بالاخره ماری چه میکند؟ آیا به آلمان میرود تا با پسرعمهاش زندگی کند؟ با پدرکلانش چه میکند؟ رابطهاش با این بانوی آلمان به کجا میرسد؟ و… «واپسمانده» سیری تند و تیز دارد و وقایع در آن به سرعت روایت میشوند. رمانی که دغدغههای یک دختر مهاجر افغانستانی در مهاجرتهای طولانیاش را به زیبایی توصیف کرده است.