رمان سرزمین جمیله هر چند با متون تاریخی به خصوص «تاریخ منم تیمور جهانگشا» تفاوت هایی کم و تشابهات ممتدی دارد، اما خواندن آن توجه هر خواننده را به نکات برجسته ای معطوف می سازد که همین اکنون به صورت زنده در بسیار نقاط کشور و حتی غور باستان جریان دارد.
قوماندان سالاری، تمام جنایت های بشری، روش های برده داری نوین، انسان کشی، بی عدالتی و محاکمات خود سرانه تحت هر عنوان که باشد بالای مردم غیور آن تحمیل شده و دربعضی از اقصای آن همین اکنون جریان دارد.
آقای سیامک هروی ماهرانه صلابت، پایمردی، جوانمردی، مهمان نوازی، دوستی، وفاداری و عدم تسلیم شدن به بیگانه ای مردم غور را در ازمنه های تاریخی یعنی هجوم تیمور بر غور، مقاومت، مردانگی ابدال خان حاکم آن زمان فیروزآباد (چقچران امروزی) مهارت و شجاعت جمیله سازندۀ سلاح «قلاب» را با تهاجم منصور شخصیت ظالم، غارتگر، آدم کش و زورمند را با ارباب محسن، کمال و وفاداری شخصیت های انسان دوست، مقاومت، شهامت تهمینه دختر کمر سبز به مقایسه گرفته راز و رمز مردانگی ها، وفاداری ها، عشق پاک را به خواننده متجلی می سازد و در اخیر رمان آقای سیامک با وصف آنکه از نوشتن این کتاب خسته شده به نظر می رسد داستان عشق تهمینه و پرویز (نیمروزی) را بدون ساز و سرود خاتمه می بخشد.
این رمان نهایت ظریفانه جمع بندی شده و تجسم زیبایی از چند قریه و محل شناخته شده و ناشناس را به ذهن خواننده تداعی می کند و برای خوانند مجسم می سازد که رسیدن به هدف تنها صبوری، امیدواری و مقاومت جوانمردانه است، نه دغل بازی زور و دهشت افکنی و خون ریزی.