تکفیر اسلحهی برندهی خلیفه و پیامبرش بود که با آن هر مخالفی را میتوانستند مهدورالدم اعلام کنند و خود اگر در امکان عملی کردن آن نبودند واگذار میکردند به مردمانی دیگر که در صورت توان آن کار را انجام بدهند. جالینوس پیر در زمانی که هالهی فراموشی او را نپوشانده بود، این شیوه را در تاریخ سرزمینهای باستانی رُم و بعدها در زمان قرون تاریک وسطای غربی مشاهده کرده بود. در حکومتهای خلفای صدراسلام نیز این گونه فتواها کاربرد داشتند و حتی قتل آخرین پادشاه ساسانی نیز به گونهای شباهت به انجام دستور تکفیر سرداران عرب و مسلمان داشت. در زمانهایی که گرد فراموشی روی ردای کهنهی پیر کتابدار مینشست، حتی نمیدانست بفهمد چرا در این جا نشسته و به بازی نور و سایهی یادگار و راضیه محو مانده است. آن گاه وقتی این دو متوجه او میشدند از جای برمیخاستند و گرد و غبار را از روی او میتکاندند، برق هشیاری به چشمان پیر برمیگشت، سر میچرخاند به سوی کتابها و به یاد میآورد که روزگاری کتابفروشیاش در کوچهی بازار چهارسوق و نرسیده به محلهی خراباتیها پاتوق مردان باسواد شهر بود. بزرگترین غصهی عمرش را به یاد میآورد و محزون میشد، سر تکان میداد: فنا بزرگترین دردی است که بشر دارد