رمان «زلفا»

رمان «زلفا»

معرفی کتاب

این رمان میان اسطوره و واقعیت به تاریخ، فرهنگ و مناسبات اجتماعی هرات در طی سده‌های مختلف می‌پردازد.

نویسنده در رمان زلفا مثل دیگر رمان‌هایش از نثری روان و دلپذیر سود جسته که خواندن رمان را به لذتی فراموش نشدنی مبدل می‌کند.

داستان بر اساس نمادهای اساطیری زبان و ادبیات پارسی، مثل: «سیمرغ، ققنوس، کَمَک و بختک» نوشته شده‌ است. داستان بر محور زنی می‌چرخد که نامیرا است و قرن‌ها پیش از «سیندو» به «آرئیوس» آمده و از آن‌زمان تا امروز در روستای «مالان» هرات، در کنار هریرود زندگی می‌کند.

«بزرگ‌سالان می‌گویند که او خانه و کاشانه‌ای ندارد و مثل باد، بی‌خانمان و مدام در گردش و چرخش است.

می‌گفتند گاهی در خرابه‌های «امام شش‌نور» است، گاهی در رواق‌های «خواجه عبدالله انصاری»، بعضاً در «قلعه اختیارالدین» یا «تخت‌ سفر» و گاهی در «پل مالان»، «خواجه‌ غلتان» یا «آرامگاه جامی»، اما این‌ همه چاخان بود یا واقعیت، کسی نمی‌دانست.

کسی او را نمیرک نامیده بود و او شده بود نمیرک. پیرمردان روستا می‌گفتند که او را حتا وقتی کوچک بوده‌اند با همین ریخت و شمایل دیده‌اند.

بسیاری از مردم مالان، به این باور اند که اگر خاله نمیرک شب چهارشنبه‌سوری بیاید و در «آذرکده» وسط جنگل آتش بیفروزد، آن سال، سال پر برکت و پر حاصلی می‌شود و اگر جنگل در چهارشنبه‌سوری – مثل خیلی سال‌ها که سوت و کور بود – بی‌شور و حال باشد و از او خبری نباشد، آن سال، سال بی‌برکت و پرآفتی است.