رمان «دوزخ عدن»

رمان «دوزخ عدن»

معرفی کتاب

دوزخ عدن، حکایت خانواده ای مثالی است که از بگیر و ببند شهر به حصار کوه های اجدادی پناه می آورند. با این استدلال که «اینجا دست هیچ کس به آدم نمی رسد» سرنوشت اما نوشته شده است.

دو مرد خانواده به یکی از همان گمشدن های مرموز گرفتار می شوند. و مثل هزار ها گمشده دیگر در افغانستان گویی آب می شوند می روند داخل زمین. گویی اجنه برده باشند یا در پرده ای دیگر از زندگی جهان چهره نموده اند.

خانواده، نومید از یافتن گمشدگان راهی سفر بی مقصد دیگری می شوند. سفری که در آن طراران و راهزنان و جنگاوران، وجب به وجبش را گرفته اند. همین طوری می آیند پاکستان و ایران و بعد چون دانه های تسبیحی قطع شده، هر کدام پراکنده می شوند تا راوی قصه ای باشند که به هر حال در این سالهای شگفت بر سر افغان ها آمده است.

از قهوه خانه تا اردوگاه از فروش اولاد تا به قاچاق از «مرز های تفته تفتان» گذشتن، به اروپا آمدن و درخواست پناهندگی دادن و رد شدن و منتظر ماندن. و همین گونه صفحه صفحه روزگار سپری شده افغانها با روایت “دوزخ عدن” ورق می خورد.