رمان «دشت»

رمان «دشت»

معرفی کتاب

رمان دشت در مورد تجربه‌ی اخراج شدن ناگهانی یک خانواده‌ی افغانستانی از ایران است. راوی داستان دختری ۱۳ ساله است که به همراه خانواده‌اش در ایران مشغول زندگی بوده‌اند. پلیس، پدر خانواده را دستگیر می‌کند و بعد هم خانواده را مجبور می‌کنند که به همراه پدر از ایران به افغانستان برگردند. همه‌ی این اتفاقات ظرف یک روز به وقوع می‌پیوندند و همه چیز در ضرب‌الاجل. به ناگاه خانواده‌ای که سال‌ها افغانستان را ندیده‌اند در مرز ایران و افغانستان رها می‌شوند. آن‌ها به دلیل سالیان طولانی حضور در ایران، کسی را نمی‌شناسند.

از طرف دیگر به دلیل جنگ و ناامنی آمدوشد در افغانستان سخت است. آن‌ها پیاده و گرسنه در یک دشت وسیع راه می‌افتند و بعد از چند روز یک گروه از خانواده‌های مثل خودشان را می‌بینند. چند خانواده که از ایران اخراج شده‌اند، اما توان ورود به شهرهای افغانستان را هم ندارند. نه کسی را می‌شناسند و نه وسیله‌ی حمل و نقلی دارند. آن‌ها در آن دشت یک روستای خیلی کوچک را شکل می‌دهند. «دشت» روایت حوادث و اتفاقاتی است که در چند ماه حضور آن چند خانواده به وقوع می‌پیوندند: نوعی وضعیت تعلیق و آوارگی مجدد که در صفحات آخر کتاب می‌توان گفت به یک آوارگی دائمی منجر می‌شود.

رد مرز و اخراج یکی از کابوس‌های دائمی بسیاری از مهاجران افغانستانی و حتی نسل دومی‌ها و سومی‌های آنان است. کسانی که به غیر از ایران جایی را ندیده‌اند، اما باید به سرزمین پدری بازگردند. تجربه‌ی بازگشت مضمون مرکزی کتاب «دشت» ریحانه افضلی است.