یعقوب یسنا در کتاب «روشنگری افسون» به این نظر است که ما مظلوم ایم، زیرا از مناسبات علمی، عقلی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مدرن عقب ماندهایم. عقبماندگی فکری، مظلومیت است. این مظلومیت در صورتی میتواند رفع شود که آموزش مدرن نهادینه شود و معرفت مدرن در مناسبات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکل بگیرد. پس از نهادینهشدن آموزش مدرن و شکلگیری معرفت مدرن است که به مظلومیت خویش میتوانیم پی ببریم. با درک معرفت مدرن است که میتوانیم از خود و از جامعهی خود مظلومیتزدایی فرهنگی و رفع مظلومیت کنیم.
یعقوب یسنا مظلومیت فکری و فرهنگی جامعهی افغانستان را در چهار سادهانگاری فکری کلان دستهبندی کرده است: سادهانگاری معرفتی (شناختشناسی)، سادهانگاری هستیشناسانه، سادهانگاری ادبی و سادهانگاری علمی-آموزشی. این چهار موضوع به عنوان چهار سادهانگاری فکری و فرهنگی برای این در کنار هم مطرح شدهاند که با هم مناسبات گفتمانی دارند. تاکید یسنا این است: در صورتی که موضوعهای فکری و فرهنگی جامعه را در مناسبات گفتمانی مطرح و بررسی نکنیم به نتیجهی مطلوبی نمیرسیم. زیرا نمیتوان توقع داشت بدون رواج آموزش علمی و مدرن، فلسفه و معرفت مدرن در مناسبات فکری و فرهنگی جامعهای شکل بگیرد؛ همینطور نمیتوان توقع داشت که بدون شکلگیری معرفت و شناخت مدرن، تحولی در اندیشه و دانایی هستیشناسانهی جامعه ایجاد شود؛ درصورتی که معرفت مدرن و هستیشناسی مدرن شکل نگیرد، زیباییشناسی و ذوقشناسی مدرن نیز نمیتواند شکل بگیرد.
کتاب «روشنگری افسون» در رویکرد خود نخستین کتابی است که توسط یک اندیشمند افغانستانی با دیدگاه انتقادی به صورت گسترده به مناسباتِ سادهانگارانهی فکری، فرهنگی و آموزشی جامعهی افغانستان پرداخته است. بنابراین میتوان «روشنگری افسون» را نخستین کتابی دانست که خودانتقادگری را به صورت جدی در مناسبات سادهانگارانهی فکری و فرهنگی جامعهی افغانستان مطرح کرده است. انتقاد و خودانتقادگری تفاوت دارد. خودانتقادگری در واقع آغاز خودشناسی فرهنگی و فکری است. کتاب «روشنگری افسون» خودشناسی انتقادی و عقلانی مناسبات سادهانگارانهی فکری و فرهنگی جامعهی ما به اساس اندیشهی روشنگری، روشننگری و مدرن است.