کسی همیشه برایم سرود میخواند
و ماه کوچکی از نام من به
لبهایش
مدام میتابد
ستاره ای به سرش جاودانه می رقصد
به گیسوان بر افشانده اش گل سوریست
تبسم ملکوتیش
آشنایی را
ز روزگار جوانی رفته میماند
کسی همیشه برایم سرود می خواند
کسی
که دامنش به نفسهای فرودین شسته ست
ترنمی عجب از چشمهای او جاریست
همیشه فصل نوی مگشاید از لبخند
برای حیرت و دیوانگی و آشوبم
به همترازی فواره های
آ-
زا-
دی-
قامتی دارد