كابل

كابل كبوترهای بی‌جان را بغل می‌كرد
زخمی‌ترين شهری كه انسان را بغل می‌كرد

شهری كه كركس در دلش بی‌خار می‌رقصيد
شهری كه چون مادر كلاغان را بغل می‌كرد

شهری كه دايم تابه‌ای بر قوغِ ماتم بود
اين تابه ماهی‌های بريان را بغل می‌كرد

اين باغ بی‌صاحب بهاری را نمی‌خنديد
اين باغ بی صاحب زمستان را بغل می‌كرد

حالا تو كابل را بغل كن سخت مجبور است
زخمی ترين شهری كه زخمش زخم ناسور است

شناسنامه