من زن افغان و غرق حیرتم
ناله ام… میراث دار وحشتم
می نویسم در پی تفسیر خویش
می ستانم از فلک تقدیر خویش
ره گشایم شو در این آغاز نو
آسمان میخواهد این پرواز نو
پس دگر مشکن خیال ناب من
آرزوها خفته در سرداب من
در زمستانها پر از برف و بلور
مانده ام من بی قرار اما صبور