کتاب «صفحه سیزده»

کتاب «صفحه سیزده»

معرفی کتاب

مقدمه‌ی کتاب «صفحه سیزده»

سر و کارت که با کلمه افتاد، ننوشتن کارگر نیست، باید بنویسی. اگر نه کلمات میخ می‌شوند در تخت، خار در چشم و کابوس در سرت.
مثل سایه با تو قدم می‌زنند، مثل خون در تو جاری‌اند و مثل پوست و لباس بر تن‌ تو اند.
در دستشویی، حمام، سر میز غذا، سر صنف درسی، ته قطار، منتظر اتوبوس و..‌ مثل بختک می‌افتند به جانت، خشکت می‌زند. تو را راحت نمی‌گذارند. انگار روح کلمات را آزرده‌ای و صرف در نوشتن آرام می‌گیری و آرام‌شان می‌دهی.

این‌ها دق‌ودلی نیستند، توصیه هرگز، تصاویر تمام‌قد منند در چارراه زمان. سلفی‌هایی هستند که در لحظات مختلف از خودم گرفته‌ام. آنی، درجا، زشت و زیبا، بدون روتوش و دست‌کاری. بعضی از این سلفی‌ها روی تخت لخت گرفته شده‌اند، بعضی‌ وسط یک جلسه‌ی امتحان، بعضی در شب تاریک و در تنهائی محض، بعضی‌ هم در یک پارتی با انبوهی از آدم.
در حالت خلسه نوشته‌ام، در حالت مستی هم. در حضور هوش کامل و در غیاب او نیز.
لخت و بی‌ریا!
همه اما حالِ من است، زیرا من با گذشته کُشتی نمی‌گیرم. می‌گذارم و می‌گذرم. نوستالژی‌بازی مثل سلفی‌گرفتن با مُرده‌است.
آینده هم را نمی‌شود با فندک روشن کرد، اگر نه مثل سیگار می‌کشتمش. من آینده‌ننگرم. نه حافظه‌ای برای گذشته و نه عمری برای آینده‌ دارم، مریضِ اکنونم. آینه‌ای در برار حال گذاشتم. این منم، حالا و همین‌جا؛ خوب و بد و زشت و زیبا

این‌جا مهمانی کلمات است. دروازه‌ام چارتاق بازِ آمدن. بفرمایید!