«یک آیینه و چند تصویر» نام اثر پژوهشی است از پرتو نادری که به وسیلۀ بنگاه انتشارات میوند در شهر کابل به تیراژ هزار جلد، به نشر رسیده است.
این کتاب شماری از نوشته های پژوهشی و نقد های ادبی پرتو نادری را در بر دارد که ظرف سالهای اخیر نوشته شده که عمدتاً به موضوعاتی در پیوند به ادبیات شناسی، تئوری های ادبی و نقد ادبی می پردازد.
در«یک آیینه و چند تصویر» این موضوعات و عناوین به نظر می خورد:
*- نگرش عمودمی بیدل در اجزای طبیعت.
*- بیدل در طور معرفت.
*- ابر کوچک غزل.
*- واژه وآفرینش.
*- یک آیینه و چند تصویر.
*- شعر سیاسی – ایدیولوژیک در افغانستان.
*- شعر سیاسی و چگونه گی آن در افغانستان.
*- از ابوغریب تا پلچرخی.
*- فانی به جاودانگان پیوست.
*- فانی با پیامبر باران.
*- پرواز کبوتر.
*- حنظلۀ بادغیسی نخستین سرایشگر شعر پایداری فارسی دری
در بخشی مقدمه که نویسنده زیر نام «با تو خوانندۀ عزیز» نوشته است، این گونه می خوانیم:
«در نوشته های این کتاب دیدگاهها و نقطه نظراتی ارائه شده است که بیشتر متکی بر تجربه ها و دریافت های ادبی من در درازای سالهای بوده است که به نوعی با کتاب، نوشتن و سرودن سرو کار داشته ام.
از مدت زمانی چنین می پندارم که شاعران و نویسندگان افغانستان پیش از آن که به تطبیق تئوریهای ادبی غربی بر شعر و ادبیات کشور بپردازند، شاید بهتر آن باشد تا با در نظر داشت وضعیت سیاسی – اجتماعی و ادبی که ما در آن قرار داریم به بیان دریافت های خود از کار یک دیگر بپردازند. شاید چنین شیوه یی بتواند زمینۀ پیدایی نوع نقد ادبی و هنری در کشور را فراهم سازد. شیوه کار من در این کتاب عمدتاً بر چنین امری استوار است.
ما نیاز داریم تا در گام نخست به بررسی ویژه گی های ادبیات خودی بپردازیم و بعد آن را با معیار ها و موازین ادبی جهانی مقایسه کنیم.
آنهایی که از همان نخست آفریده های ادبی هنری کشوری چون افغانستان را با توهماتی که از تئوری های ادبی غربی؛ معیار ها و موازین نقد ادبی غرب می سنجند، بدون تردید هیچگاهی به شناخت خودی دست نخواهند یافت و راه به ترکستان خواهند برد. برای آن که شاعر و نویسندۀ افغانستان هیچگاهی نخواهد توانست تا هم سنگ و همگون با تخیلات و عواطف یک شاعر غربی شعر بسراید.
صدای انفجار در خیابان، گرسنه گی، بی سر پناهی تعصب و خشونت ساختاری، دروغ پردازی های پیشگامان دموکراسی خونین، تخیل و عاطفۀ شاعر و نویسندۀ افغانستان را رنگ و بوی دیگری می دهد که شاید نتوان آن را در هیچ گوشۀ جهان دریافت کرد. چنین است که نمی توان شعر، داستان و هنر افغانستان خونین را با معیار ها و موازینی سنجید که منتقد آن با بوی باروت و صدای انفجار بیگانه است. گرسنه گی را نمی فهمد. زبانش را با داس تعصب درو نمی کنند و چیز های دیگر!