عبدالقادر مرادی در سال ۱۳۳۷ خورشیدی، در شهر مزار شریف زاده شده است؛ دوره های مکتب را در شهر اندخوی ولایت فاریاب سپری کرده و از لیسۀ ابومسلم خراسانی آن شهر فارغ شده است. او بعد راهی کابل گردیده و به ادامۀ تحصیل در رشتۀ ژورنالیزم پرداخته است. با واقعات ناگواری که از سال ۱۳۵۷ خورشیدی در کشور آغاز یافت، مرادی ناگزیر گردید تا به کار معلمی پناه ببرد و بعد هم به حیث ژورنالیست درمطبوعات کشور به کار روی آورد.
او مدتی معلم بود و بعد تا سال ۱۳٧۳خورشیدی، به حیث خبرنگار آژانس باختر کار می کرد و متعاقب آن یک جا با خانواده اش به پشاور مهاجر شد و در آن جا مدت سه سال و اندی در یک مجله یی که برای کودکان اففانستان از سوی یونیسکو با همکاری دفتر رادیوی بی بی سی انتشار می یافت، کار کرد. اما به زودی عبدالقادر مرادی با ترک پشاور، راهی هلند شد و در آن جا پناهنده گردید. عبدالقادر مرادی در افغانستان ازدواج کرده و دارای سه فرزند است.
هر چند وی داستان نویسی را از صنوف دهم و یازدهم مکتب شروع کرد، اما سال های بعد، از انتشار نوشته هایش خودداری نمود و یا زمینۀ نشر داستان هایش را مساعد نیافت. پس از سال های شصت که در کابل مسکن گزین گردید، داستان هایش را درمجلۀ ژوندون وقت در کابل و سایر نشریه ها انتشار داد. کارهایش در آن زمان از سوی حلقات ادبی استقبال شد و به این گونه نخستین مجموعۀ داستان هایش در سال ١۳۶۹ خورشیدی از سوی انجمن نویسندگان با نام شبی که باران میبارید در کابل به چاپ رسید و در همین دوره به اخذ جایزه ادبی بنیاد فرهنگی ناصر خسرو بلخی هکذا به اخذ جایزۀ ادبی وزارت اطلاعت و فرهنگ نایل شد.
در این مجموعه یازده داستان کوتاه برگزیده شده از وی انتشار یافت. وی پس از مهاجرت به پشاور فضای نشراتی را بازتر یافت و به انتشار دیگر داستان هایش اقدام کرد. او بلافاصله مجموعۀ ” صدایی از خاکستر ” را نشر کرد. در آن سال ها داستان هایش که در کابل اقبال چاپ نیافته بودند، در این کتاب و قبل از آن در نشریه وفا، ارگان انجمن نویسندگان افغانستان، مجلۀ سحر و سایر نشریه های افغانی در پشاور نشر شدند.
مرادی پس از مهاجرت به هلند، مجموعۀ دیگری از داستان هایش را در پشاور انتشار داد به نام ”رفته ها بر نمی گردند” که این دو کتاب اخیر او در آن سال های آشفته، توجه حلقات فرهنگی را به خود جلب کرد و نقدهایی نیز در نشریه های افغانی داخل و خارج در مورد این کتاب ها انتشار یافتند و در ایران نیز داستان های مرادی مورد توجه قرار گرفت و برخی از داستان هایش در نشریه های آن کشور نیز به چاپ رسیدند.
عبدالقادر مرادی بعداً داستان بلندی را زیر نام ” سرمه و خون ” انتشار داد و در پی آن مجموعۀ گزیدۀ داستان های او در تهران از سوی نشر آتنا به نام “شمع ها تا آخر می سوزند ” به چاپ رسید.
به زودی داستان های عبدالقادر مرادی در سایت های اینترنتی راه یافتند و پس از تحولات و دگرگونی ها در کشور، انتشار داستان های وی در مطبوعات داخل کشور نیز دوباره از سر گرفته شد.
آخرین کتاب هایی که از وی انتشار یافتند، مجموعۀ داستانی ”دختر شالی های سبز” و رمان ”برگ ها دیگر نفس نمی کشند” می باشند. مرادی این رمانش را هنگامی نوشته است که در کابل می زیست و جنگ ها شهر کابل را به ویرانی می کشاندند.
برخی از داستان های وی به زبان های خارجی از جمله به زبان های انگلیسی، هلندی و زبان های دیگر ترجمه شده اند. همچنان تعدادی از داستان های وی به زبان اوزبیکی ترجمه شده و تحت نام تاغه تیمورچی در بلخ انتشار یافته اند که توسط ذاکر عمری ترجمه شده است.
اخیرا مجموعۀ داستانی از عبدالقادر مرادی به نام چشمهای سیاه بهار شامل داستانهای کوتاه و بلند در فرانسه از سوی انتشارات بامیان چاپ شد و همچنان رمان سرمه و خون با چند داستان بلند در کابل از سوی انتشارات تاک تجدید چاپ شده اند.
مرادی در کنار پرداختن به هنر داستان نویسی، نمایشنامه هایی نیز نگاشته است و مقالات، نقد و طنزهایی نیز از وی در مطبوعات انتشار یافته است.
مضمون داستان های مرادی در زمینهٔ دورهٔ وحشتناک جنگ، پوشش زندگی زنان و کودکان، فقر، تنهایی، تروریسم، افراط گرایی اسلامی و رنج های اجتماعی و روانی می باشد. مرادی نویسنده شناخته شده در بین فارسی زبانان است کتاب های او عمدتا در ایران و افغانستان خوانده و فروخته می شود. آثار او توسط نویسندگان سرشناس افغان چون واصف باختری، اکرم عثمانی و دیگر منتقدان در حلقات ادبی افغانستان بررسی شده است.
آثار عبدالقادر مرادی
- مجموعه داستان «شبی که باران می بارید» – ۱۳۶۹
- مجموعه داستان «صدایی از خاکستر» – ۱۳۷۴
- مجموعه داستان «رفتهها برنمیگردند» – ۱۳۷۶
- مجموعه داستان «سرمه و خون» – ۱۳۸۲
- مجموعه داستان «شمعها تا آخر میسوزند» – ۱۳۸۴
- مجموعه داستان «دختر شالی های سبز» – ۱۳۸۶
- رمان «برگها دیگر نفس نمیکشند» – ۱۳۸۸
- مجموعه داستان «چشم های سیاه بهار» – ۱۳۹۳
- مجموعه داستان «خواب تلخ» – ۱۴۰۰