رمان «بازگشت هابیل»

رمان «بازگشت هابیل»

معرفی کتاب

رمان “برگشتِ هابیل” از جان گرفتنِ روح عثمان شکل می ‏گیرد. با آن ‏که داستان از آسیاب و از رستم آغاز یافته است، اما این عثمان است که زنجیر پر صدای حادثه را در دست دارد. عثمان از باران و تگرگ بدر می شود، گویی او نمادِ فریاد از جبر خرافه است. عثمان از دشتِ سبز و باران رو به خانه می‏ کند و ماجرا رنگ دیگر می‏ گیرد. او را جن می ‏پندارند و به کشتن و آتش زدنش کمر می ‏بندند. ملا سرور و طالبانش آن ‏سوی دشتِ باران و عشق اند- دکان‏ داران دغا و ریا. باور را بر چرخشِ مراد و هوس می ‏چرخانند و جماعت را بند در زنجیر ترس و وعده، به عقب می‏ کشند. روح (عثمان) برگشته است تا داستان شیرین یک عشق را تکرار کند، که نمی شود. پس “هابیل” می‏ خواهد نشان بدهد که روکردن به عشق در سرزمینِ کبودِ باورِ سنگ شده و بی‏خبر، حرام است. مکافات دیوانه شدن و مردن دارد. عشق در این “برگشت”، تصویرهایی زیبا و دل ‏نشینی هم دارد که بنابر درک نادرست و سوءاستفاده جویی ‏های افرادِ آن‏ سوی خطِ باران – ملا سرور و طالبانش – به فاجعه و درد و مرگ می ‏انجامد.