زن کنار جالباسی ایستاد. هیچچیز به جالباسی آویزان نبود. جالباسی فقط دو شاخه داشت. زن بند کیفش را از روی شانهاش رها کرد؛ کیف را به یکی از شاخههای جالباسی آویخت. روسری را از روی سرش برداشت و به شاخهی دیگر جالباسی آویخت. دکمههای مانتویش را باز کرد، درآوردش و روی کیف، به جالباسی آویخت و رفت.
جالباسی، کنار زن ایستاده بود. کیف و مانتو را به یکی از دستهایش آویخته بود و روسری را به دست دیگرش. روی پایش محکم ایستاده بود و لباسها را با سلیقه پوشیده بود.
زن مانتو را از روی دست جالباسی که به طرفش دراز شده بود، برداشت. مانتو را به تنش آویخت و دکمههایش را بست. جالباسی روسری را به زن داد. زن روسری را روی سرش آویزان کرد و زیر گلویش گره زد. جالباسی، بند کیف را از روی شانهاش رها کرد و کیف را به شانهی زن آویخت.
زن راه افتاد.
جالباسی لخت ایستاده بود؛ لباسهایش را به زن آویخته بود.