رمان آواره اثر نویسندهی جوان، قدیراحمد شیرزاد در “۳۹۰” صفحهی رقعی توسط انتشارات مقصودی چاپ شد.
شیرزاد در این اثر با مفهوم آوارگی تاریخی مردم خویش، واقعیت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعهی افغانستان را در یک خط داستانی و با ادبیات داستانی به تصویر پرداخته است. داستان از بامیان شروع می شود و در کابل میچرخد.
داستان در دو فضای متفاوت و در یک جهت بیان شده که فاصلهی زمانی ۵۰ ساله را در بر می گیرد. فضای اول داستان در زمینهی زندگی خانوادگی شخص راوی پرداخته و از دههی پنجاه خورشیدی به بعد تا دوران طالبان را در بر می گیرد. در این زمینه واقعیت های رنج آور زندگی مردم، فقر، خشونت علیه زنان، تشنج سیاسی، آوارگی، نابسامانیهای اجتماعی، بربادی امنیت اجتماعی، اختلال افکار عمومی، گم گشتگی جهت زندگی جمعی، در این زمینه اشاره شده و گاهی نویسنده شیرجهای به گذشتههای تاریخی و یادآوری از دوران شکوهمند مدنیت قدیم افغانستان و بامیان را به رخ میکشد و آن را در حسرتی از آرزو با مقایسه به تمدن یونان در خیال کودک خویش که همان قهرمان داستان است، تداعی میکند و بعد میچرخد که وضعیت کنونی افغانستان به قرون وسطایی خویش فرو رفته است و ریشههای این ناهمگونی و دگرگونی انحطاطگرایانه در داستان متصور شده است.
زمینهی دوم داستان زندگی کنونی قهرمان داستان را در کابل و دانشگاه کابل شرح میدهد و بیان میکند که چی مانعهای کمرشکنی فراراه جوانان و دانشجویان در کابل و دوران دانشگاه وجود دارد. بعد از بررسی های این مجموعه تکثرگرایی داستانی به خوبی به چشم میخورد که این هم از اثر به نتیجه رسیدن مقصود، نویسنده شخصیتهای زیادی وارد بازی کرده است. در اخیر نتیجهای که از آن مستفاد میشود فاجعهبار و حسرت آور است و نشان میدهد که در میزان بسیار بلندی آوارگی و اضمحلال نیروی جوان در افغانستان وجود دارد که با هزینههای طاقتفرسایی تاریخی ـ زمانی سیاسی و اقتصادی فراوان به سرحد بهره میرسند اما پیش از بهرهوری از دست میروند و نتیجه و ثمر اندک است و طوری این آوارگی در جان و ضمیر تودهی مردم سرشته شده که گویی جوهر وجودی تاریخی این مردم است. مخاطب با مطالعهی این اثر، خود به آگاهیای می رسد که نویسنده در خلال بیان داستان و رویدادها، راه حلها را پیشکش کرده است.
روانکاوی شخصیتها، احساسبرانگیزی و تحرک عاطفه، بیانهای درونگرایانه و فلسفی، بسط خیال، با چیرهدستی در متن پیاده شده و انحراف افکار جمعی و چگونه زیستی مردم و سوق گیری نسل جوان در دو رابطهی دیالکتیکوار که افراط در هر دو گونه سبب از بین بردن نیرو میشود.
و زمینهی ظهور و نیرومندسازی گروههای افراطی و هشداری از گسترش آن در افغانستان می شود، در داستان به تصویر کشیده شده است و…