معرفی کتاب «جادوگر هزاردست»
قصه های شگفت از گفتگوی درونی زنی در آستانة تولد هشتمین فرزندش است.پس از آنکه همة فرزندان پیشیاش دختر بودهاند و او حالا در این انتظار نه ماهه تازه، به قصة تولد هر کدام مالیخولیاوار برمیگردد. همه قصة تک گویی درونی مالیخولیای قرن ها، نادانی و سرکوب در دل زنی بود، از سوم شخص به اول شخص و بعد گفتگوی درونی. تکنیک سیال ذهن در این رمان، فقط حرکت در زمانی ذهنی نیست، بلکه حرت «دانش کهن برای عصر حاضر» در زمان تاریخی است.
این رمان آمیزهای از شعر، روایت توصیفی و در عین حال حکایت دردها و رنجهای زن در افغانستان یا به طور عمومی انسان امروزی در سرزمینی به نام افغانستان است. این رمان داستان مسخشدگی انسان در تلاقی سنتهای تلخ جامعهای فراموششده و هجوم دانش مدرن است. روایت زنی تحصیلکرده و روشنفکر که پس از به دنیا آوردن چند دختر در تولد آخرین فرزندش گرفتار جنون میشود، نوزادش را در دیگ بخاری میافکند و خود تبدیل به دیوانهای میشود که میپندارد سگ است و…