این کتاب مشتمل بر داستانهای کوتاه فارسی با عنوانهای «عبور»، «مورچههای پیاده»، «سجل سفید»، «دلآسا»، و… است.
داستانهای کتاب در جایی بین رئالیسم جادویی و سوررئالیسم قرار میگیرد. نویسنده مسائل اجتماعی مختلفی را که شاید «هویت» یکی از محوریترین آنها باشد (هویت بهمعنای عامش، شامل انواع هویت) مورد سؤال و بررسی قرار میدهد.
در بخش کوتاهی از داستان «روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست» میخوانید: «یک هواپیما پیدا شده که با خودش نفر جمع میکند و از آنجا میبرد به یک جای دیگر. خیر بنگرد، مرده و زنده را میبرد، مادر سر صبح زنگ زده بود که این خبر را بدهد. گوشت و کارد و تخته را در آشپزخانه رها کرده بودم که جواب تلفنش را بدهم…».