همزمان با روز جهانی مهاجرت، سیدابوطالب مظفری، شاعر و پژوهشگر برجسته افغانستانی، در گفتوگویی اختصاصی با ایراف تأکید میکند که «شعر مهاجرت» جریانی فراتر از مرزهای جغرافیایی است؛ جریانی که نه صرفاً متعلق به افغانستان است و نه به ایران محدود میشود، بلکه حاصل پیوند و تعامل ادبی میان دو سرزمین است.
تعریف شعر مهاجرت؛ ادبیاتی برخاسته از رنج و زیست جمعی
مظفری در توضیح مفهوم شعر مهاجرت میگوید: هر شعری که در خارج از وطن سروده شود، الزاماً شعر مهاجرت نیست. شعر مهاجرت زمانی شکل میگیرد که شاعر بهاجبار وطن خود را ترک کرده باشد، در سرزمینی دیگر بهصورت جمعی زیسته و در دل یک دیاسپورا تجربهای مشترک از رنج، دلتنگی و زیست مهاجرانه را از سر گذرانده باشد.
به گفته او، دو ویژگی بنیادین در شکلگیری ادبیات مهاجرت نقش دارد:
1. نوستالژی و اشتیاق بازگشت به وطن؛ احساسی که با گذر زمان عمیقتر میشود، هرچند بازگشت ممکن نیست.
2. دردهای درونی و بیرونی مهاجرت؛ تجربههایی که تنها در زیست مهاجرانه قابل درک است.
مظفری معتقد است هرگاه ادبیاتی بتواند این دو مؤلفه را بازتاب دهد، میتوان آن را «ادبیات مهاجرت» نامید؛ جریانی که در افغانستان نیز حضوری قدرتمند دارد.
مهاجرت به ایران؛ بستری برای رشد ادبی
این شاعر افغانستانی با اشاره به تجربه مهاجران در ایران میگوید: مهاجرت طولانیمدت هم فرصت میآفریند و هم فرصتهایی را از میان میبرد. جامعه مهاجر افغانستانی در ایران، بهویژه در دهههای جنگ و ناامنی افغانستان، از امنیت، امکان تحصیل، دسترسی به امکانات فرهنگی و فضای ادبی ایران بهرهمند شد.
او تأکید میکند که بسیاری از شاعران افغانستانی در ایران با ادبیاتی مواجه شدند که از نظر ساختار، زبان و جریانهای نوین، پیشرفتهتر از فضای ادبی افغانستان بود. این مواجهه، همراه با ارتباط مستقیم با چهرههای شاخص ادبیات ایران، زمینهساز رشد نسل تازهای از شاعران مهاجر شد؛ نسلی که از صفر آغاز کرد، آثار منتشر کرد، جوایز ادبی گرفت و با زبانی پخته و ساختارمند به فعالیت ادبی ادامه داد.
تأثیر جغرافیا بر شعر
مظفری جغرافیا را یکی از عوامل تعیینکننده در شکلگیری شعر میداند. او معتقد است که تجربه زیستی در کوهستان، دشت، بیابان، شمال مرطوب یا جنوب مهگرفته، هرکدام نوعی خاص از احساس و خیال را در شاعر ایجاد میکند. به همین دلیل، شعر جنوب ایران با شعر شمال متفاوت است و شعر خراسان با شعر غرب کشور تفاوت دارد.
به باور او، شاعر مهاجر نیز خواهناخواه از جغرافیای جدید تأثیر میپذیرد و این تأثیر در زبان، تصویرسازی و عاطفه شعر او قابل مشاهده است.
مظفری شعر مهاجرت را شعری میداند که در چهار حوزه اصلی—زبان، خیال، اندیشه و عاطفه—بهطور کامل از تجربه مهاجرت تأثیر میگیرد. او میگوید:
– زبان شعر مهاجرت نرمتر، روانتر و بهروزتر از زبان شعر داخل افغانستان است.
– مضمون و اندیشه شعر مهاجرت برآمده از رنجهای زیسته مهاجر است؛ رنجهایی که شاعر غیرمهاجر تجربه نمیکند.
– وطن در شعر مهاجر به «ابژهای دور» تبدیل میشود؛ همانند نیِ جداافتاده از نیستان در اندیشه مولانا.
– شعر مهاجرت میتواند فرامرزی باشد و به جهان ادبی مستقل خود تعلق داشته باشد.
به گفته مظفری، شاعران مهاجر—چه از طریق آثارشان و چه با بازگشت خود به افغانستان—تأثیر چشمگیری بر ادبیات کشور گذاشتهاند. ادبیات افغانستان از دهه هفتاد تا نود خورشیدی دگرگونیهای مهمی را تجربه کرد که بخشی از آن نتیجه پیوند میان ادبیات مهاجرت و ادبیات داخل کشور بود.
او نقش رسانهها، مطبوعات و فضای مجازی را مهم میداند، اما معتقد است آغازگران اصلی این تحول، شاعران مهاجر بودهاند.
مظفری نام بردن از شاعران مهاجر را دشوار میداند، اما نسل دوم مهاجرت—کسانی که در ایران متولد شده و در همینجا شعر را آغاز کردهاند—را هسته اصلی این جریان معرفی میکند. او از محمدکاظم کاظمی، سیدرضا محمدی، ضیا قاسمی، الیاس علوی و زهرا حسینزاده بهعنوان چهرههای اثرگذار یاد میکند.
به باور او، شاعران نسل جدید کاملاً زاده جهان مهاجرتاند و ادبیاتی میآفرینند که هم افغانستان را در خود دارد، هم ایران را و هم نگاهی فراتر از مرزهای جغرافیایی.
شعر مهاجرت؛ بخشی از کدام ادبیات؟
مظفری شعر مهاجرت را جریانی مستقل میداند؛ جریانی که هم به ادبیات افغانستان تعلق دارد، هم با ادبیات ایران پیوند خورده و هم هویت مستقل خود را حفظ کرده است. او میگوید بهترین تعریف این است که شعر مهاجرت را «تلفیقی از ادبیات ایران و افغانستان» بدانیم؛ تلفیقی که یک جهان سوم ادبی را شکل داده است.
نقش همزبانی در شکوفایی شعر مهاجرت
به باور مظفری، همزبانی ایران و افغانستان نقشی تعیینکننده در رشد شعر مهاجرت داشته است. او میگوید اگر زبان مشترک وجود نداشت، شعر مهاجرت یا شکل نمیگرفت یا بسیار محدود و کمرمق میبود. زبان مشترک، بستری برای دادوستد فکری و زبانی میان شاعران فراهم کرد و به ادبیات مهاجرت امکان رشد و بالندگی بخشید.

