اقدام اخیر بیبیسی در جداسازی بخشهای «فارسی» و «دری» با واکنش گسترده شاعران و نویسندگان افغانستانی روبهرو شد. بسیاری از اهل ادب این تصمیم را نه یک تمایز زبانی، بلکه اقدامی سیاسی و غیرضروری دانستهاند که میتواند به وحدت فرهنگی آسیب برساند.
محمدکاظم کاظمی، شاعر برجسته افغانستانی، در پاسخ به این اقدام، کارمندان بیبیسی را به آزمونی زبانی فراخواند. او با انتشار ابیاتی از دو شاعر ـ یکی ایرانی و دیگری افغانستانی ـ خواست تا تفاوتهای شعر فارسی و دری را توضیح دهند و نشان دهند که این جداسازی تا چه اندازه بیپایه است.
در همین راستا، احسان بدخشانی، شاعر دیگر افغانستانی، یکی از غزلهای خود را بازنشر کرد؛ شعری که بهسرعت مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفت. او در این اثر، زبان فارسی را نه صرفاً وسیلهای برای سخن گفتن، بلکه بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره، عاطفه و هویت جمعی معرفی میکند.
در بخشی از این غزل آمده است:
فارسی بود گریه پدرم
فارسی هست خنده پسرم
بدخشانی در ادامه، فارسی را با لحظههای درد و شادی، با طبیعت و با زیست روزانه پیوند میدهد و تأکید میکند که این زبان، ریشه مشترک مردمان دو سوی مرز است.
شعر و واکنشهای اخیر نشان میدهد که بحث «فارسی» و «دری» بیش از آنکه ریشه در زبان داشته باشد، ناشی از نگاههای سیاسی و رسانهای است. در واقع، هر دو شاخه بخشی از یک زبان واحدند که تفاوتهای لهجهای و واژگانی دارند، اما هویت و میراث مشترکشان جداییناپذیر است.
