کتاب «خواب خرگوشی» نوشته «محمد شریفی» داستانی در ژانر «کودک و نوجوان» است که «مرکز معلومات افغانستان در پوهنتون کابل» سال 1399 با ویراستاری «گروه توانا» و تصویرگری و صفحهآرایی «سمیه خاوری» در 66 صفحه و شمارگان هزار نسخه منتشر کرده است.
کتابی خوشخوان که برای کودکان نوشته شده است و در این فرصت چند نکتهاش را مینویسم:
داستانپردازی
«خواب خرگوشی» روایت خواندنی و گیرایی دارد که کوشش کرده با تکیه بر عناصر جذابیت متناسب با ردهی سنی خوانندگانش داستانی کودکانه خلق کند. خرگوش از کابوس بیدار شده و اندکاندک دلبستهی شیر میشود. شیر که سلطان جنگل است و از گوشتخواری به گیاهخواری روی آورده دلبستگی خرگوش را دوست دارد و با او دوست میشود.
«خواب خرگوشی» گرچه داستانی کودکانه است، روایتی نمادین از واقعیتهای عینی امروز جامعهی افغانستان نیز است. روایتی که ناخودآگاه از لایههای پنهان متن به لایههای ذهنی خواننده نفوذ میکند. این داستان روایتی بین دو بیداری است: بیداری خرگوش از خواب صبحگاهیاش در چنارستان و بیداری او از خواب فکری و پنداریاش در جنگل شیرو!
ترکیب و تعادل بین نقل و نشاندادن در داستان خوب است، اما صحنهها میتوانست تازهتر و متفاوتتر و متناسب با افق فکری مخاطب افغانستانی باشد؛ بهخصوص در انتخاب تصویرها، حیوانات و زیستگاهشان. ساختن اقلیم بومی نیز میتوانست داستان را به سطح بهتری برساند.
البته نباید انکار کرد و از یاد برد که نویسنده کوشیده است از نامهای بومی برای نامگذاری حیوانات استفاده کند و استفاده از واژگان اقلیمی را حتی در سطح روایت داستان هم حفظ کرده است. شاید اگر زبان روایت به جای فارسی دری گفتاری، فارسی نوشتاری مطابق با فرهنگستان زبان و ادب فارسی، همراه با واژگان دری بود بهتر میشد. نزاع زبان در نوشتن دری همیشه بوده و هست و ترجیح را در آشناسازی کودک و نوجوان با ساختار عمومی زبان فارسی میبینم.