آخرین اشعار

وداع با سبزینه

چه غمگین می شود آدم، عزیز من در این عالم
عجب وضع عجیبی دارد این دنیای پر آدم

زمین گرد وگ وی گرد و دندان‌های تیز و گرد
به گرد و از پی هم تا برندش گوی را از هم

به هرشکل و به هر رنگی، شبیه افعی زنگی
به دنبال خم کاراند و افسون شکار و چم

در این صحرای شور و شر، میان دشنه و خنجر
شود سبزینه ها پر پر، شبیه تو گل مریم

چنان موهوم گردیده به چشمم صورت اوضاع
که بر کردار و برپندار خود شک می کنم کم کم

حکایت‌های بسیاری بود جان پدر اینجا
تمام قصه ها چرخیده آخر می شود مبهم

حکایت‌ها بود تعریف وضع بی مثال ما
سیاوش ها و یوسف ها و چاه و کشتن رستم

بله، جان پدر، سبزینه، اینجا جای خوبی نیست
خداحافظ، مرا بگذار و بگذر از میان غم

خیابان‌های کابل خاطراتت را غزل خواند
پس از تو با من و با یادها و بارش نم نم

سر راه تو اینک آفتاب و بارش باران
به استقبال تو رنگین کمان زد خرمن و پرچم

برو، جان پدر، سبزینه، اینجا جای خوبی نیست
خداحافظ، مرا بگذار و بگذر از میان غم

شناسنامه