آخرین اشعار

سنگ مزار

دوباره جاده به حلقت غبار می بخشد
به پای لنگ تو یک دشت، خار می بخشد

پناه سنگ نشستی که در امان باشی
به جای سایه خود سنگ، مار می بخشد

به لانه ما خزید و دو گرگ پیدا شد
یکی به دیگری اینجا شکار می بخشد

همیشه روزنه ای باز می شود: گفتی
همین سخن به تو راه فرار می بخشد

به خاک، خاک عزیزت دو بوسه بخشیدی
چو عاشقی که به آغوش یار می بخشد

بزن به صورت خود آب و فکر کن اینجا
به خسته سایه خود را چنار می بخشد

بریز خستگی ات را که نیست معلومت
تو را چه این سفر قندهار می بخشد

به شهر می رسی و شهر هم به استقبال
که باز کرده بغل، انتحار می بخشد

چقدر سنگ تراشی کنار این جاده است
کدام شان به تو سنگ مزار می بخشد؟

شناسنامه