برای شکریه تبسم…
گلویت را برید و می فشارد غم گلویم را
غمی با وسعت آشفته ی عالم گلویم را
گلویت را بریده راویان مرگ در زابل
طنین نالههایت میبرد هردم گلویم را
شب آمد خیره شد ماه بلند سرنوشت ما
گرفته پنجهی خونینِ شب محکم گلویم را
گلوی تو، گلوی ما، گلوی من، در این جنگل
همیشه مینوازد خنجر ماتم گلویم را
گلو پرداز فریاد تو میمانم و میخواهم
گلو پرداز فریاد تو، تا مرگم گلویم را