(برای کودکیِ گُمشدهام)
کودکی در من غرق میشود
سمت آشفته دریاها
کسی ندید
این توفان سرکش از سمت کدام
ساحل وزید؟
که
شعلۀ آوار او را هیچ تابلویی نسرود؟
که چشمهیی در کویر
آه ای دیوار بلند بگو
در این بی فانوسی شبهای جهان
کدامین جاده را بهخاطر بسپارم؟
و در آغوش کدامین روشنایی
پناه بگیرم؟
وقتی بر لبههای تردید
شباهنگ مرگ آواز میخواند
کودکی در من غرق میشود
و کودکی پله پله عبور میکند