رمان «سقاوها (سقاها)»

رمان «سقاوها (سقاها)»

معرفی کتاب

درباره کتاب

عتیق رحیمی در این رمان، داستان یک روز تمیم و یوسف و هر تفکر و تصوری را که از ذهن این دو در این روز می‌‌گذرد، روایت می‌کند. اما روزی که برای روایت زندگی این دو انتخاب شده، یک روز معمولی نیست. این نویسنده در آغاز رمان، تاریخ این روز را با توضیح مختصری درباره‌ آن نوشته است: «یازدهم مارس ۲۰۰۱، طالبان دو مجسمه بودای بامیان در افغانستان را ویران می‌کنند.» در واقع رمان “سقاوها” یک رمان کُرال (Roman choral) است، به این معنا که چند داستان را همزمان به پیش می‌برد: داستان‌ تمیم، داستان یوسف و داستان دو بودای ویران شده.

این رمان در سی فصل، به نوبت، داستان دو افغان را روایت می‌کند: یکی به نام “توم”، مرد افغان مهاجری که در پاریس زندگی می‌کند و در واقع اسم اصلی او “تمیم” است. او زن و دخترش را رها می‌کند و برای پیوستن به معشوقه‌اش به آمستردام می‌رود.

و دیگری “یوسف” که در کابل زندگی می‌کند و “سقاو” (سقا) است، یعنی کارش آوردن آب برای نمازگزاران مسجد است وگرنه “نود ضربه شلاق بر پشتش” خواهد خورد. یوسف که این کار از پدر برایش به ارث رسیده، اما مأموریت مهم‌تری هم دارد. مراقبت از “شیرین”، زن برادرش که به تبعید رفته و نمی‌دانیم کجاست. یوسف عاشق این زن می‌شود و نمی‌داند با این عشق ممنوع چه کند…