یارم که ز شیخ شهر هم شیختر است
چون دید ز روزه جان من در خطر است
با تنگ عسل آمد و گفتم: مفتی!
گفتا که بنوش! او ز دین بی خبر است
یارم که ز شیخ شهر هم شیختر است
چون دید ز روزه جان من در خطر است
با تنگ عسل آمد و گفتم: مفتی!
گفتا که بنوش! او ز دین بی خبر است