گفتگو با لب خاموش تو چیز دگری است
چشم در چشم خطاپوش تو چیز دگری است
چون به خلوت رسی آداب برون یک سو نه
شوخطبعی ز لب نوش تو چیز دگری است
دلبر زیرک و زیبا همه جا هست ولی
وسعت دایرۀ هوش تو چیز دگری است
گرچه دور از ادب اما پی آزار حریف
پیش او پچپچه در گوش تو چیز دگری است
توبه را گرچه به زاری بپذیرند اما
گر خطا گشت فراموش تو چیز دگری است
گرچه الکل غم دل را بنشاند لیکن
مست و بیخودشدن از جوش تو چیز دیگری است
عمر نوح است فقط پرسهزدن در ظلمات
خواب آرام در آغوش تو چیز دگری است