بیتی بخوان به وزن مفاعیل فاعلات
تا خَم شود به پای تو پشت معلقات
با یک نظر به چشم تو در یافتم که چیست
شأن نزول آیهٔ “لا تقرَبوالصلات”
بیهوده است دغدغهٔ برزخ و صراط
وقتی به دست توست کلید محرمات
دیگر به نوح و خضر و مسیحا مرا چهکار؟
گر بر لبم رسد لبت ای چشمهٔ حیات
خوبان اگرچه بیش و کم از جنس شکَّرند
اما تویی زلالترین شاخهٔ نبات
من دشتِ داغِ داغِ نیاز و تو ابر لطف
انصاف نیست منع لب تشنه از فرات
بیتوته با رفیق مُوافق چه نعمتی است
البته با لطایفِ لبخند و طیبات
ای بی قرار مثل نسیم سحر! دگر
بر من نمانده طاقت آرامش و ثبات
دلخور نیم که زلزله میافکنی به هند
دلواپسم ز سَیل عرقهای سومنات
در نزد ماست؛ شاه کلید در بهشت
زین لب دعای خیر و از آن نوشلب؛ زکات
ای قند پارسی! ز کجا آمدی؟ بگو
شیراز، توس، بلخ، سمرقند یا هرات؟