آخرین اشعار

پاسخی از عزلت

يک چند درين باديه بوديم و گذشتيم
با داس هوس خار دروديم و گذشتيم

تا چشم اجل را دو سه دم خواب ربايد
افسانه بيهوده سروديم و گذشتيم

چون صاعقه در دفتر فرسوده هستی
نامی بنوشتيم و زدوديم و گذشتيم

ای سيل بر اين مشت خس و خار چه خندی
ماييم که راه تو گشوديم و گذشتيم

ديباچه اميد به فرجام نپيوست
يک سطر برين صفحه فزوديم و گذشتيم

خاموشی ما پاسخ آوازه گران‌ است
وآن‌را که سزا بود ستوديم و گذشتيم

شناسنامه