كاش میشد پرنده ای بودم، میزد از شوق، بال و پر سویت
میشدم تحفه ای به دستانت یا گل سرخ، لای گیسویت
مثل هر سال خنده می كردی میزدی بوسه بر سر و رویم
میشدم كودكی، به یاد قدیم، می نشستم به روی زانویت
میدویدم همیشه بی پروا، ناز میدادی ام رقم به رقم
دورم امروز از تو مادرِ من، شده دلتنگ، باز، آهویت
تو بهار منی عزیز دلم، من همان شاخه ی ضعیف درخت
دستهایت شبیه معجزه اند، مثل خورشیدِ مهربان، رویت
خوش به حال درخت همسایه میتواند تو را نگاه كند
یا همان روسری “گاج” سفید، می كشد دست بر سر و مویت
ماهتاب منی تو ای مادر، میشوم خاك پای تو هردم
كاش میشد نسیم می آورد، ذره ذره دل مرا سویت