پدرم

روی دفترچه‌ی غزل‌هایم، سوژه‌ی شعرهای من بودی
و خدا را که یاد می‌کردم منتشر در دعای من بودی

ریشه‌ام در وجود و جان تو بود، شاخ و برگم به آسمان تو بود
از نگاه تو گرم می‌گشتم،آفتاب سرای من بودی

صبحگاهان هزار آیه نور، خط به خط بر لب تو گل می‌کرد
شامگاهان تار و ابر‌آلود، کشتی و ناخدای من بودی

و مرام تو کاسبانه نبود حرص دنیا به روی شانه نبود
روزی‌ات با خدای مردم بود پدر پارسای من بودی

دست خط‌ات به لای هر دفتر، طرح رنگین زندگانی بود
هم تو بودی معلم ازلم، هم تو دانشسرای من بودی

خار اگر می‌نشست بر پایم، ناگهان می‌خلید در دل تو
در دل بغض‌های شبگردم، هق هق بی‌صدای من بودی

دست خط‌ات، به من نشان می‌داد یک مسیر نو و خطی تازه
هم شدی قبله‌گاه آمالم، هم تو قبله‌نمای من بودی

خنده روی لبت همین که دوید، منتشر شد به بند بند تنم
سایه‌ات مستدام بر سر من، پدرم مقتدای من بودی

شناسنامه