آخرین اشعار

دختر کابل

گیسو بیفشان دختر کابل به ناز امروز
ما را به جام چشم‌های خود بساز امروز

آهسته آهسته قدم بردار در کوچه
کابل گشوده سمت تو، آغوش باز امروز

اما سر هر کوچه‌ای یک غول سرگردان
چپ چپ ترا دیده، تو را غیرمجاز امروز

چوتی بیارای و بیفشان با خم و پیچش
تاجی بنه با صد ستاره، سروناز امروز

وقتی زبان غنچه‌ها درگیر لکنت شد
پیراهن پروانه را بر تن بساز امروز

هرچند تاریکی مقیم شهرمان گشته
هرچند تب دارد تن این خاک باز امروز

زانوی غم را در بغل، کابل نمی‌گیرد
وقتی که گیسوی تو باشد، چترساز امروز

چوتی: بافتۀ مو

شناسنامه