دست در دست باد، دختر من
میزند رنگ نو به دشت و دمن
در حضورش قطار گنجشکان
گرم تصنیف ابر و باد و چمن
فصل زیبای عاشقی در راه
باغ، لبخند پر ز آویشن
کوچهها را یکی دو تا میکرد
برگها زیر پاش مثل ترن
چتر گل باز روی پیشانیش
طرح نو بسته روی پیراهن
مهر از راه می رسد با ناز
نرم و آهسته میکشد دامن
خط کش و دفتر و تراش و مداد
داخل کیف، گرم حرف و سخن
یک یک حرف ها به تخته سیاه
همه با ذوق و شوق و چشمکزن
آن طرف تر مداد رنگیها
رخت رنگی و گلگلی بر تن
نرگس و جمع هم کلاسی ها
شانه بر شانه، دست بر گردن
واژهها هم به رقص آمدهاند
بر سر راه دختران وطن