آخرین اشعار

راه تو

حالم گرفته، حوصله جیغ و داد نیست
دیوار و در حصار شده، ابر و باد نیست

شب منتظر کنار ستون خفته سربه زیر
این ابن ملجم است گمانم، شغاد نیست

مرغابیان نوحه‌گر و پیچ و تاب در
شرح حقیقت است برادر نماد نیست

یک لحظه بعد دست زمین خالی از علی‌ست
این ظلم روشن است، خدا! عدل و داد نیست

وقتی تو در میانه نباشی امام عدل
دیگر به هیچ راه و نشان اعتماد نیست

فرقت شکافت تا که نمایان کنی به خلق
فرق میان کافر و مؤمن زیاد نیست

ذکر تو کوی و برزن ما را شریف کرد
بلخِ بدون نام تو ام‌البلاد نیست

تو رودبار جاری عشقی و در زمین
جان باختن به راه تو هرگز زیاد نیست

شناسنامه