آخرین اشعار

معما بود مرگ

معما بود مرگ ای طفلکم اما تو حل کردی
شرنگ تلخ را در کام، احلی من عسل کردی

همیشه کودکان با خاک بازی می‌کنند، اما
شهیدِ کودک من، خوب بازی با اجل کردی

سواران عرب در جنگ میلی با رجز دارند
تو پیش از حرف گفتن، دستبردی با عمل کردی

برایت زندگانی اصغر من سخت کوچک بود
متاع زندگی را با خدا، نعم‌البدل کردی

سر دوش پدر آن روز درس زندگی دادی
خطیب من چه بازی‌ها تو با طول امل کردی

بهانه آب بود اما تو بعد رفتن اکبر
به گریه رخصت جنگیدنت را محتمل کردی

زنی گمنام بودم در میان کاروان عشق
چه کردی، مادرت را این چنین ضرب المثل کردی

شناسنامه