از همان روز که از دامن مادر آمد
از همان ساعت که دایه دم در آمد
از همان لحظه که چیزی در گوشش خواندند
خواهر و مادر و ناموس و سیاسر آمد
او که «محبوب» ترین هست به پای نامش
«ه» اضافه شد و در جنس دوم درآمد
به لبش خشک شد «آ»، مدرسه اش معبد شد
معنی ی دوست به یادش گل پرپر آمد
خشم و خون پنجره ای را به نگاهش آویخت
کودکی طی شد و خونی از صنوبر آمد
بال بسته ز قفس تا قفسی دیگر رفت
سایه ای رفت از سر سایه ی دیگر آمد
زنده گی چشم به در دوختن دایم شد:
چه کسی آمد خانه، چه کسی برآمد؟