پلنگگونه فشردی گلوی آهو را
شکنجه میکنی اکنون تمامتِ او را
عقابِ وحشیِ من بار، بار کوشیدی
که پاره پاره کنی این دل، این پرستو را
به سنگ و ساحل و دریا چو تیر باریدی
به خاک و خون بکشی قلب و قامتِ قو را
وقوع پیهمِ سونامی ای که میخواهی
پُر از تلاطم و توفان ببینی آمو را
دوباره بال گشودم به سمتِ تو، شاهین!
که تکه تکه کنی جغدِ ماجراجو را
شکارِ بیرمقت از نفس نمیافتد
که خورده پیشتر از زخم، نوش دارو را
ز خشم دور فکندی و با خودت گفتی
کسی ندیده به گلدان گیاهِ خودرو را
کنون که جگلِ آتش شدی، تماشا کن
تو شعلهور شدنِ چار فصلِ ناجو را
خلافِ باورِ تو استوار خواهم ماند
فرو بری به تنم گر هزار چاقو را